سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد
قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق
کودکیهایم بزرگ شدند، در میان گرگم به هوا، قایم باشک و لی لی، موشک بازی و قایقهای کاغذی شناور درون یک سطل آب، لباسهای خاکی و چشمغرههای مادر، سواری روی دوش پدر، نخودچی کشمش جیب پدربزرگ، قصههای مادر بزرگ، آش رشته و عدس پلو، بستنی چوبی و آلاسکا، انتظار عبور چرخ و فلکی از کوچه، ....... بزرگیهایم اما گم شدهاند در هیاهوی دود و بوق و ترافیک، تبلت و موبایل و ماهواره، سیاست، دلار و طلا، آیس پک، پیتزا و نوشابه، کار و کار و کار، پول و پول و پول، ...... روحم ترک خورد، کاش هرگز قد نمیکشیدم!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |